اما وقتي از ادبيات دفاع مقدس صحبت ميكنيم، ميپذيريم در اين واقعه از سرزمینمان دفاع كرديم؛ دفاعمان هم مقدس بوده. شايد وجود همين واژة مقدس است كه گاه موجب شیفتگی و گاه اختلاف برخی نویسندگان و شبهروشنفکران نسبت به موضوع جنگ و دفاع مقدس شده است.
اما با این وجود شاید كاناليزه كردن ادبيات جنگ به سمت آفرينش صحنههاي مقدس و تقدسآفرين میتواند ما را از حقایق جنگ دور کند. کافی است نگاهی به کتابهایی چون من زندهام، پایی که جا ماند و یا مشهورترینشان یعنی کتاب دا بیندازیم. با اینکه راویان کتابها از پایداری و دفاعی مقدس سخن میگویند، اما هیچ کدامشان به دنبال تقدیس جنگ یا تقدیس حماسه آفرینی خود نبودهاند. در این آثار بیشتر از مقدس بودن جنگ، شاهد روایت آرمان مقدس هستیم. آرمانی که به جای القای تنفر، احساس سر بلندی و افتخار برای خواننده ایجاد میکند.
یکی از نقدهای اساسی به آثار خلق شده در دهه 70 و دهه 80 وجود شخصیتهای کاملا سیاه و سفید در جنگ و ارائه تصویری ضعیف شده از دشمن بود؛ دشمنی که خیلی راحت شکست میخورد، گردانهایش به راحتی تسلیم میشدند و تیرهایشان در اغلب موارد به خطا میرفت. این الگوی گاه دیکته شده از طرف سیاستگذاران فرهنگی، موجب خلق تعدادی آثار ناقص و بدون مخاطب شد. بايد پذيرفت كه نویسندگان ما برای اینکه بتوانند آثاری خلاقانه تولید کنند باید ادبیات دفاع مقدس را به وادیهای جدید سوق دهند و در اين راه نگاه دستوري و فرمايشي جايي نخواهد داشت، چراکه اين نگاه هيچ اعتقادي به ماجرا و شخصيتهاي خاكستري ندارد و ميخواهد همهچیز قابل پیشبینی و تقسیمشده باشد. درسی که بعضی نهادها مانند حوزه هنری از گذشته گرفته و روایت دفاع مقدس را به مسیر تازهای کشانده است. کافی است نگاهی به تقریظهای مقام معظم رهبری که بر بعضی کتابها داشتهاند، بیندازیم تا بعضی مسائل برایمان روشن شود.
ایشان در مورد پایی که جا ماند نوشتهاند: «تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیده ام که صحنه های اسارت مردان ما را در چنگال نامردمان بعثی عراق را، آن چنان که در این کتاب است به تصویر کشیده باشد و ..»
همچنین یادداشت ایشان بر کتاب دا هم قابل توجه است: «کتاب «دا» که حقاً و انصافاً کتاب بسیار خوب و قابل طرح در سطح جهانی است، مربوط به بخش کوچکی از وقایع جنگ تحمیلی است و این نشان می دهد که هشت سال دفاع مقدس دارای ظرفیت تولید هزاران کتاب بمنظور انتقال فرهنگ و ارزش های اسلامی و انقلابی به جامعه و جهان است.»
یا بخشی از تقریظ ایشان بر کتاب نوالدین پسر ایران هم خواندنی است: «این نیز یکی از زیباترین نقاشی های صفحه پرکار و اعجاب گونه هشت سال دفاع مقدس است. هم راوی و هم نویسنده حقاً در هنرمندی سنگ تمام گذاشته اند...»
یا در مورد کتاب خاک های نرم کوشک نوشتهاند: «الآن چند سالی است که کتاب هایی درباره سرداران و فرماندهان جنگ باب شده [است] و می نویسند، و بنده هم مشتری این کتاب هایم و می خوانم. با اینکه بعضی اینها را من خودم از نزدیک می شناختم و آنچه را هم که نوشته، روایت های صادقانه است – این هم حالا آدم می تواند کم و بیش تشخیص دهد که کدام مبالغه آمیز و کدام صادقانه است- بسیار تکان دهنده است؛ آدم می بیند این شخصیت های برجسته، حتّی در لباس یک کارگر به میدان جنگ آمده اند؛ این اوستا عبدالحسین برونسی، یک جوان مشهدی بنّا، که قبل از انقلاب یک بنّا بود و با بنده هم مرتبط بود، شرح حالش را نوشته اند و من توصیه می کنم و واقعاً دوست می دارم شماها بخوانید، من می ترسم این کتاب ها اصلا دست شماها نرسد. اسم این کتاب «خاک های نرم کوشک» است؛ قشنگ هم نوشته شده [است].»
یکی از وجود مشترک همه تقریظها و البته گفتارهای ایشان در مورد روایتهای دوران دفاع مقدس توجه ایشان به روایت درست و مستند واقعیتها همراه با بیان حقایق جنگ است. جنگ عراق و ایران پر از واقعیتهای انکار نشدنی است که اگر درست روایت نشوند و منطبق بر حقایق نباشند آثاری بد و البته ضد دفاع مقدس خلق خواهند کرد.
بايد بپذيريم كه ما در ادبيات بعد از جنگ نياز به آفرينشهاي هنري داريم نه آفرينشهايي یکبارمصرف و رسانهاي. مسلماً در اين راه قبل از هر چيز بايد مشکل خودمان را با واژهها و كلماتي كه به كار ميبريم حل كنيم. واژههایی که قبل از هر چیز باید با حقیقتهای نهفته در دوران دفاع مقدس منطبق باشد و تلقی درستی از ماهیت جنگ برای ما به وجود آورد. به نظر میرسد واژه ادبیات جنگ، ادبیات دفاع مقدس، ادبیات جهاد، ادبیات پایداری، ادبیات مقاومت و خیلی القاب دیگر تنها بخشی از حقیقت موجود را روایت میکنند.
* عباس محبعلی